دارســــــــــین

متن های زیبا و سنگین

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جمله زیبا» ثبت شده است

سفری دور و دراز (قسمت اول)

سفری دور و دراز (قسمت اول)


دیگه جایی برای رفتن نمونده

تمام دنیا و آدم هاش فرسوده شده

قرار بود خودمون دنیای خودمون رو بسازیم

دنیامون رو ساختن ، ولی جای مارو فراموش کردن

قرار بود پادشاه زندگی ام باشم

ولی اسباب سرگرمی دیگران شدم

هیچ چیز از این دنیا برایم خاطره نشد

جز سیاهی شب آن

جز تاریکی قلب های آن

جز صورت های خسته و فرسوده

خیلی چیز هارو باید تغییر میدادم

ولی سعی کردم بجای دیگران ، خودم را تغییر دهم

قدرت تغییر کردن نداشتم

فقط شکستم ، کوچک شدم

دنیایم را به آتش کشیدند

آتشی از جنس اجبار

آتشی برای تغییر سرنوشت

کنارت یک مشت خاک ...

و رو به رویت تمام دنیاست

من باید انتقامم را از این دنیا بگیرم

دنیایی که از هفت رنگش

رنگ هشتمی به من نمایان کرد

دنیایی که به صورت همه لبخند زد

ولی پشت لبخند هایش با من بود

من باید انتقامم را از آسمان بگیرم

یک عمر به امید مردم بارید

ولی من یک عمر به تماشای سرخی رویش نشستم

به من یاد دادند ببخش ، خطا ها را بپوشان

بخشیدم ، ولی جز ظلم بخششی ندیدم

به من گفتند تو میتوانی ...

توانستم ! به تاریکی رسیدم

ولی من به یک سفر نیاز دارم

خیلی چیز ها هست که باید تغییرش بدم

باید خودم رو تغییر بدم ...

باید "بد" بود تا به افتخار رسید

باید بی رحم بود تا به رویا ها رسید

باید تغییر کنم ولی الان دیگه دیره

پل های پشتم ، همه خراب شدن

روز های پیش رو همه ...

با هولناکی سوخته اند !

باید چند صفحه ای عقب بروم

جای خودم نقش بازی کنم

کلمات را قاصر کنم

قوانین خودم را بشکنم

طبق قوانین طبیعت پیش بروم

قوانینی که هر چند خوش آیند نباشد ، لازم است

لازم است تا بمانی ، بجنگی

هر چند خاطره ای که ازت می ماند پر است از آزردگی

باید عقب بروم و چهره دوستانه دشمنان را سیاه کنم

تا سیرت و صورت شان همرنگ شود

باید افشایی کنم تا به تاریخ اثبات کنم

کی خوب است و کی بد ...

باید بروم و یادم برود آدم قبلی چه کسی بوده است

چه کسی تنهایی اش را با مترسک نقش میزد

و چه کسی آن قدر خواب بود که وقتی فهمید آب چیست

به حق حق افتاد

باید بروم و به آسمان بگویم

دیگر روی آبی ات را نمیخواهم

تو آرزو هایم را کشتی !

باید برگردم و پرواز یاد بگیرم

از روی خیلی چیز ها باید پرواز کنم

باید از روی خودم پرواز کنم

خودم را فراموش کنم

خوبی را به گذشتگان بسپارم

کوله بارم را برای سفر بستم

عکس هایم را گذاشتم تا هر روز یکی را بسوزانم

خاطراتم را داخل یک شیشه ریختم تا بشکنم

آماده سفر هستم ، شاید آخرین سفر عمر

سفری که شاید راهم را رساند به قمر

شاید در خورشید رویا هایم ذوب شوم

ولی ارزشش از خواری بیش است

من که تا ابد زنده نخواهم ماند

باید به اعماق درونم برسم

احساسات قلبم رو بشکنم

تا بتوانم راهی سفر شوم ...

ولی من نمی توانم ، نمیتوانم بشکنم

من آن کسی نیستم که فراموش کند

فراموش کند که بود؟ چه شد؟

ولی میتوانم به یاد بیاورم ...

چیز هایی که تجربه نکردم را به خاطر بسپارم

به یاد نیاورم که بودم

به یاد بیاورم که خواهم بود

به یاد بیاورم که آسمان من آبی است

به یاد بیاورم که قلب حقیقت آبیست

کسی که نمیتوانم باشم را از نو میسازم

خودم این را نمیخواهم

برای ماندن بهش نیاز دارم

حالا وقتش شده که راه بیافتم

کوله بارم را کنارم گذاشتم و حرکت کردم

حرکتی در دنیای زمان

مثل یک سنگ کوچک بودم میان رشته های زمان

رشته هایی از جنس خاک

ولی بلورین ، چشم انگیز

من چه زمانی به مقصدم خواهم رسید؟

شاید تا ابد توی این راه پیچ در پیچ بمانم

نه راه پیش دارم و نه راه پس ...

پس با تمام قدرت ، با تمام وجود ادامه میدهم تا به مقصدم دست پیدا کنم

مقصدی که رسیدن به آن رویای من نیست ولی رویا هایم را بر آورده میکند

هر چند فرسوده باشم ولی قدرت جنگ با قدرت ها را دارم ...

۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی

شهر شاهانه

سعی کن همیشه شاهانه زندگی کنی

شاه زندگی خودت باشی و ملکه جهان ملکوتی ات را مشخص کنی

دستور عاشق بودن صادر کنی و عاشق باشی ...

شهر زندگی ات را از نو بسازی ...

شهری که فقط جای یک نفر را داشته باشد

شهری شاهانه که لایق قلبت باشد

۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی

رویای بزرگ

بزرگ ترین لذت دنیا

سیر کردن توی رویا های بی پایان است ...

رویا هایی که تنها مالکش تو هستی!

هرجوری میخواهی سر نوشتت را شکل میدهی

بهترین هارا تجربه میکنی ...

ولی فقط توی رویایی ...

۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی

تنهایی غروب

امروز ، غروب چه زیبا بود ...

دنبال روزی هستم که بتوانم تنهایی ام را به رخش بکشم...

تا فکر نکند تنها تنهای روی زمین

خودش است

۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی

دوستت دارم خورشید من ...

امشب ماه چه زیبا شده!
سال هاست که انتظار ملاقات معشوقه اش را میکشد.
شاید امروز بتواند که بهش بگوید:
دوستـــت دارم خورشید من ...
۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی

صورت و سیرت

کاش جای توجه به ظاهرمون ، یکم به سیرتمون اهمیت میدادیم
دنیا پر شده از چهره های زیبا
 ولی سیرت زیبا را فقط توی تاریـــکی ها میتوان جست!
۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی

هوای دو نفره

امروز چه هوای خوبی شده!

هوا دو نفرســــــت!

وقتشه که لباسام رو بپوشم و در کوچه های دلتنگی ام

تنــــــــهایی قدم بزنم

۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی

مثل مداد باش ...

همیشه سعی کن توی زندگی مثل مداد باشی

وقتی یک سری آدم حسود تراشیدنت ...

از بین نرو ، فقط تیز تر شو

۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی

رویای خودم

از این روزگار خسته کننده هر چه کشیدم بس است!

تنها جایی که میتوانم در آن عذاب نکشم

رویــــــای خودم است!

۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی

بودن تو

من از تمام این دنیا فقط ...

بودنش با تورا میخواهم ، تو باش

من دیگر هیچ چیز نمیخواهم

۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان خسروی